نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: نمیدونم معنی رفتار شوهرم چیه

1538
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2020
    شماره عضویت
    42980
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    نمیدونم معنی رفتار شوهرم چیه

    سلام
    من و شوهرم سنتی ازدواج کردیم
    من 30 ساله هستم و لیسانس شوهرم 36 و دیپلم
    یه بچه 9 ساله دارم الان پیش شوهرمه
    حدود دوسال پیش یه هویی بهم شک کرد و تهمت خیانت زد
    قبلش خیلی دوستم داشت
    دوسال تحمل کردم همه چیز رو
    الان دوماهه اومدم خونه پدرم و سه هفته هست مهریه اجرا گذاشتم
    این دوماه هیچ خبری ازم نگرفتن فقط همون شب که برگه اجراییه دستشون رسید
    شوهرم با عمه اش اومد و پدر و مادرش تشریف نیاوردن
    وقت برای صحبت کردن من نموند اون شب فقط شوهرم از کارهایی که به قول خودش من کردم گفت که همش زاییده ی ذهنش بود
    من اهل خیانت نبودم
    عاشقش بودم دیوانه وار
    اونم اینجوری وانمود میکرد
    اون شب که اومد کلی تهمتهاشو توی حمع گفت و اخر خانوادم گفتن الان نتیجه چیه گفت که منو خانومم ده روز باهم در ارتباط باشیم بعد تصمیم بگیریم که میخاییم چیکار کنیم
    منم خوشحال شدم ولی اصلا به روی خودم نیاوردم
    اونشب هیچ حرف مهریه زده نشد
    روز بعد برکه توقیف اموالش دستش رسید
    عمش رفت خونه خالم و گفت اول توقیف رو ازاد کنین بعد زنو شوهر باهم حرف بزنن خلاصه دوتا واسطه برای خودشون دوختن و بریدن و گفتن اصلا نمیخاد باهم حرف بزنن
    این دوسال متوجه شدم شوهرم خیلی پنهانکاری و دروغگویی داشت
    و اعتیاد به قول خودش تفننی بود
    که من متوجه نشدم
    این دوسال کاریی که کرد رو میگم شما قضاوت کنین
    هر شب یازده تا دو شب میومد
    دستپخت منو نمیخورد
    دست بزن پیدا کرد و هیچ معذرت خواهی نمیکرد
    چند بار منو زد و رفت چند روز بعد اومد. متوجه شدم خونه مجردی اجاره میکرد با یه دوستش یه طلاق گرفته رفت و امد داشت و میگفت توی اون خونه ها فقط مشروب میخورد خلاف دیگه نداشت
    همه میهمونیها تنها میرفتم
    اصلا بهم محبت نداشت
    حتی یک لبخند هم نمیزد اصلا تحویلم نمیگرفت هرچقدر محبت کردم معرورتر شد
    فقط خرجم رو میداد
    یه مسافرت رفت بمن گفت کردستان ولی اومد گفت ارومیه و الان متوجه شدم رفته بود ترکیه
    کلا این دوسال همه جا مجردی میرفت
    ولی هنوز حلقه دستشه
    من دیگه مطمین شدم که دلش باهام نیست ولی خودش میگفت اگه نخامت میگم لی این چه خاستنیه که اصلا انگار منو نمیدید
    نمیدونم اجرا گذاشتن مهریه کار درستی بود یا نه
    ولی با مشاوره مشورت کردم گفت حتما بزار اجرا

    در ضمن هیچ پیامی هم بهم نداد ولی من دوروز پیش بهش پیام دادم پیغام و پسغام نفرست خودت بیا منطقی حرف بزنیم اخه مادرشو عمش پشتم گفتن که زنشو نمیخاد و از زنش بدش میاد
    بعدش هم بهش پیام دادم منم خیلی حرفها دارم ولی حرمت نگهداشتم سکوت کردم اگه دوست نداری اسمم توی شناسنامت باشه قانون رو برای همین گذاشتن
    احساس تو نسبت بمن به خودم باید بگی ن کسی دیگه
    مشاورم میگه درست نمیشه
    منم مهریه اجرا گذاشتم که از بلاتکلیفی دربیام منظورم به گرفتن اموالش نبود
    اون شب هم که اومد حرف زد گفت من زنمو نزدم درصورتی که دروغ میگفت

    نمیدونم بعد از طلاق چی در انتظارمه
    خیلی دوستش دارم ولی با اون شرایط نمیشه زندگی کرد
    احساس تنهایی و بی ارزش میکنم
    به نظرتون واقعا دوستم نداره؟و قصد طلاق داره؟

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نمیدونم معنی رفتار شوهرم چیه

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارین2020 نمایش پست ها
    سلام
    من و شوهرم سنتی ازدواج کردیم
    من 30 ساله هستم و لیسانس شوهرم 36 و دیپلم
    یه بچه 9 ساله دارم الان پیش شوهرمه
    حدود دوسال پیش یه هویی بهم شک کرد و تهمت خیانت زد
    قبلش خیلی دوستم داشت
    دوسال تحمل کردم همه چیز رو
    الان دوماهه اومدم خونه پدرم و سه هفته هست مهریه اجرا گذاشتم
    این دوماه هیچ خبری ازم نگرفتن فقط همون شب که برگه اجراییه دستشون رسید
    شوهرم با عمه اش اومد و پدر و مادرش تشریف نیاوردن
    وقت برای صحبت کردن من نموند اون شب فقط شوهرم از کارهایی که به قول خودش من کردم گفت که همش زاییده ی ذهنش بود
    من اهل خیانت نبودم
    عاشقش بودم دیوانه وار
    اونم اینجوری وانمود میکرد
    اون شب که اومد کلی تهمتهاشو توی حمع گفت و اخر خانوادم گفتن الان نتیجه چیه گفت که منو خانومم ده روز باهم در ارتباط باشیم بعد تصمیم بگیریم که میخاییم چیکار کنیم
    منم خوشحال شدم ولی اصلا به روی خودم نیاوردم
    اونشب هیچ حرف مهریه زده نشد
    روز بعد برکه توقیف اموالش دستش رسید
    عمش رفت خونه خالم و گفت اول توقیف رو ازاد کنین بعد زنو شوهر باهم حرف بزنن خلاصه دوتا واسطه برای خودشون دوختن و بریدن و گفتن اصلا نمیخاد باهم حرف بزنن
    این دوسال متوجه شدم شوهرم خیلی پنهانکاری و دروغگویی داشت
    و اعتیاد به قول خودش تفننی بود
    که من متوجه نشدم
    این دوسال کاریی که کرد رو میگم شما قضاوت کنین
    هر شب یازده تا دو شب میومد
    دستپخت منو نمیخورد
    دست بزن پیدا کرد و هیچ معذرت خواهی نمیکرد
    چند بار منو زد و رفت چند روز بعد اومد. متوجه شدم خونه مجردی اجاره میکرد با یه دوستش یه طلاق گرفته رفت و امد داشت و میگفت توی اون خونه ها فقط مشروب میخورد خلاف دیگه نداشت
    همه میهمونیها تنها میرفتم
    اصلا بهم محبت نداشت
    حتی یک لبخند هم نمیزد اصلا تحویلم نمیگرفت هرچقدر محبت کردم معرورتر شد
    فقط خرجم رو میداد
    یه مسافرت رفت بمن گفت کردستان ولی اومد گفت ارومیه و الان متوجه شدم رفته بود ترکیه
    کلا این دوسال همه جا مجردی میرفت
    ولی هنوز حلقه دستشه
    من دیگه مطمین شدم که دلش باهام نیست ولی خودش میگفت اگه نخامت میگم لی این چه خاستنیه که اصلا انگار منو نمیدید
    نمیدونم اجرا گذاشتن مهریه کار درستی بود یا نه
    ولی با مشاوره مشورت کردم گفت حتما بزار اجرا

    در ضمن هیچ پیامی هم بهم نداد ولی من دوروز پیش بهش پیام دادم پیغام و پسغام نفرست خودت بیا منطقی حرف بزنیم اخه مادرشو عمش پشتم گفتن که زنشو نمیخاد و از زنش بدش میاد
    بعدش هم بهش پیام دادم منم خیلی حرفها دارم ولی حرمت نگهداشتم سکوت کردم اگه دوست نداری اسمم توی شناسنامت باشه قانون رو برای همین گذاشتن
    احساس تو نسبت بمن به خودم باید بگی ن کسی دیگه
    مشاورم میگه درست نمیشه
    منم مهریه اجرا گذاشتم که از بلاتکلیفی دربیام منظورم به گرفتن اموالش نبود
    اون شب هم که اومد حرف زد گفت من زنمو نزدم درصورتی که دروغ میگفت

    نمیدونم بعد از طلاق چی در انتظارمه
    خیلی دوستش دارم ولی با اون شرایط نمیشه زندگی کرد
    احساس تنهایی و بی ارزش میکنم
    به نظرتون واقعا دوستم نداره؟و قصد طلاق داره؟

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام
    دراسرع وقت مشاورین به شما پاسخ میدن

  3. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42303
    نوشته ها
    220
    تشکـر
    0
    تشکر شده 71 بار در 62 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم معنی رفتار شوهرم چیه

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    متاسفانه تجربه ناراحت کننده ای داشته اید و نگرانی شما از شرایطتان کاملا قابل درک است.
    مطالبی که عنوان کردید کاملا واضح بود اما با توجه به سوالاتی که در آخر مطرح کردید، بد نیست خودتان در مورد این پرسشها کمی تامل بفرمایید تا خودتان و مسیرتان را پیدا کنید:
    دوست داشتن از نظر شما به چه معنا می باشد؟
    کسی که فرد دیگری را دوست داشته باشد، چه رفتاری با او انجام می دهد؟
    اصلا آیا در بحث ازدواج دوست داشتن کافی است؟
    دوست داشتن با وجود این رفتارهای آسیبزا، چه دست آوردی برای شما دارد؟ چه آسیبهایی را متوجه شما خواهد کرد؟
    نقش تعهد و مسئولیت پذیری در حوزه ازدواج از نظر شما دقیقا چه جایگاهی قرار دارد؟
    رابطه سالم در ازدواج از نظر شما چگونه است؟
    اتفاقاتی که در طی زندگی مشترک شما رخ داده، تا چه اندازه در این احساس بی ارزشی و تنهایی نقش داشته؟
    اگر ایشان قصد طلاق نداشته باشند، ادامه زندگی با همین شرایطی که توضیح دادید، برای شما چه سودی دارد و چه خطراتی متوجه شما می باشد؟
    در این که ایشان به نیازهاو خواسته های شما بی تفاوت بوده اند و شما به قول خودتان فقط تحمل کرده اید، آیا تحمل کردن برای شما کارکرد مفیدی داشته و در بهبود اوضاع موثر بوده یا مخرب؟
    شما تا چه اندازه در شکلگیری اوضاع بوجود آمده نقش و سهم داشته اید؟
    برای کاهش آسیب خود چه اقداماتی انجام داده اید؟
    اگر ما خودمان برای خود احترام قائل نشویم و به راحتی از نیازها و خواسته هایمان صرف نظر و چشم پوشی کنیم و اجازه هر رفتاری را بدهیم، در این صورت چقدر احتمال دارد که طرف مقابل ما بخصوص همسرمان، برای نیازهای ما احترام و ارزش قائل شوند؟
    در صحبتهای خود به مشاورتان اشاره کردید، حتما جلسات درمان خود را ادامه دهید چون مسلما مسیر دشواری پیش رو دارید که با شناسایی چالش ها و حل مسئله و همچنین مراقبت از خودتان می توانید آنها را پشت سر بگذارید.
    بنابراین حتما از مشاورتان در این زمینه کمک دقیقتری دریافت کنید.

  5. کاربران زیر از moshaver-editor بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2020
    شماره عضویت
    42980
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم معنی رفتار شوهرم چیه

    نقل قول نوشته اصلی توسط moshaver-editor نمایش پست ها
    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    متاسفانه تجربه ناراحت کننده ای داشته اید و نگرانی شما از شرایطتان کاملا قابل درک است.
    مطالبی که عنوان کردید کاملا واضح بود اما با توجه به سوالاتی که در آخر مطرح کردید، بد نیست خودتان در مورد این پرسشها کمی تامل بفرمایید تا خودتان و مسیرتان را پیدا کنید:
    دوست داشتن از نظر شما به چه معنا می باشد؟
    کسی که فرد دیگری را دوست داشته باشد، چه رفتاری با او انجام می دهد؟
    اصلا آیا در بحث ازدواج دوست داشتن کافی است؟
    دوست داشتن با وجود این رفتارهای آسیبزا، چه دست آوردی برای شما دارد؟ چه آسیبهایی را متوجه شما خواهد کرد؟
    نقش تعهد و مسئولیت پذیری در حوزه ازدواج از نظر شما دقیقا چه جایگاهی قرار دارد؟
    رابطه سالم در ازدواج از نظر شما چگونه است؟
    اتفاقاتی که در طی زندگی مشترک شما رخ داده، تا چه اندازه در این احساس بی ارزشی و تنهایی نقش داشته؟
    اگر ایشان قصد طلاق نداشته باشند، ادامه زندگی با همین شرایطی که توضیح دادید، برای شما چه سودی دارد و چه خطراتی متوجه شما می باشد؟
    در این که ایشان به نیازهاو خواسته های شما بی تفاوت بوده اند و شما به قول خودتان فقط تحمل کرده اید، آیا تحمل کردن برای شما کارکرد مفیدی داشته و در بهبود اوضاع موثر بوده یا مخرب؟
    شما تا چه اندازه در شکلگیری اوضاع بوجود آمده نقش و سهم داشته اید؟
    برای کاهش آسیب خود چه اقداماتی انجام داده اید؟
    اگر ما خودمان برای خود احترام قائل نشویم و به راحتی از نیازها و خواسته هایمان صرف نظر و چشم پوشی کنیم و اجازه هر رفتاری را بدهیم، در این صورت چقدر احتمال دارد که طرف مقابل ما بخصوص همسرمان، برای نیازهای ما احترام و ارزش قائل شوند؟
    در صحبتهای خود به مشاورتان اشاره کردید، حتما جلسات درمان خود را ادامه دهید چون مسلما مسیر دشواری پیش رو دارید که با شناسایی چالش ها و حل مسئله و همچنین مراقبت از خودتان می توانید آنها را پشت سر بگذارید.
    بنابراین حتما از مشاورتان در این زمینه کمک دقیقتری دریافت کنید.
    ممنونم از پاسختون
    ما 12 سال با همیم
    من خیلی حس بدی دارم
    ما زندگی عالی داشتیم
    این دوسال من تمام تلاشمو کرذم ولی شوهرم هر روز عقب تر رفت و این تلاش یکطرفه من انگار منو در چشمش بی ارزش کرد
    همه ی اطرافیان میگن شوهرت لیاقت نداره
    ولی دلم پیش اینده دخترمه
    با شرایط الانم نمیتونم پیش خودن بیارمش
    این رفتارهای شوهرم یه بیماری روحی هست انگار شاید

    فکر میکنم اگر حالش خوب بشه من چجوری میتونم تحمل کنم ببینمش با زن دیگه که بیاد سد زندگی من بشینه

    ولی باز میگم وقتی دوستم نداره به زور نمیشه زندگی کرد

    باز با خودم میگم شاید جور دیگه رفتار میکردم زندگیم درست میشد دلمم براش میسوزه حتی خیلی کم کار میکنه اکثرا توی یکی از خونه هامونه
    ما سه تا خونه داریم یکیش مستاجریم دوتا دیگش خالیه مال خودمونه ولی یکیش به اسم شوهرمه

    خودمم گنگ هستم
    همه چی سپردم به پدر و مادرم
    باز میگم چرا حلقه ازدواجمونو در نیاورد
    ذهنم پر از تناقضه
    و واقعا این دوسال نقش خیلی پر رنگی در احساس بی ارزشی که دارم داره
    به نظرتون حالم خوب میشه؟
    هیچ انگیزه ای ندارم برای ارشد شروع کردم به خوندن و یه جا برای استخدام ثبت نام کردم
    اینکه هنوز نمیدونم طلاقم میده یا نه بیشتر اذیتم میکنه
    بلاتکلیفی خیلی بد هست
    واقعا اون سوالهایی که گفتید رو وقتی میخونم بیشتر به طلاق راغب هستم تا او اوضاع
    ولی باز این فکر که اگه طلاقم نده چی. اذیتم میکنه
    به نظرتون اگه برای دوران کوتاهی قرص فلوکستین بخورم حالم بهتر میشه؟

    توی این دوسال چون واقعا فشار عصبی داشتم زیر نظر دکتر عمومی 3 ماه مصرف کردم البته یکسال پیش
    ویرایش توسط نگارین2020 : 02-14-2020 در ساعت 02:00 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد